شما هم به تازگی به فکر ترید ارزهای دیجیتال افتادهاید؟
کاملا حق دارید، احتمالا دیدهاید چطور یک ارز ۳۰۰۰ درصد سود میکند و شما میخواهید از این قافله جا نمانید.
شما هم با دیدن این میزان سود، دیگر هیچ علاقهای به ۱۰ درصد بازگشت سرمایه بعد از یک سال در بازارهای بورس نخواهید داشت. با خودتان فکر میکنید، این نوع بازارهای ده درصدی برای پدربزرگها و قدیمیترها مناسب است. شما دوست دارید همین الان استعفایتان را بنویسید و بگویید دیگر آن چندرغاز لعنتیتان را نمیخواهم! تا اینجای کار را درست حدس زدم؟
شاید هم دلتان میخواهد یک شبه به جردن بیلفورت در فیلم گرگ وال استریت یا گردن در فیلم طمع خوب است تبدیل شوید!
من اینجا هستم تا کمکتان کنم به آرزویتان برسید.
بگذارید از داستان خودم شروع کنم: من در یک آپارتمان با یک اتاق زندگی میکردم و در وانحمام میخوابیدم اما حالا با هلیکوپتر سرکار میروم، چون از ترافیک متنفرم.
شما هم میتوانید به نقطه الان من برسید، یا حتی بالاتر!
با من همراه باشید تا راز پولدار شدن در بازار پولهای دیجیتال را به شما هم یاد بدهم!
آمادهاید؟
فوت کوزهگری من این است که …… هیچی….
صبر کن ببینم، منظورت چیست؟
کاملا درست شنیدید… هیچی!
هیچ راز یا فوت کوزهگری برای پولدار شدن وجود ندارد. هرکس که به شما همچین چیزی میگوید، احتمالا میخواهد به نوعی چیزی به شما غالب کند!
و اینکه من هلیکوپتر ندارم…. البته هنوز.
بدون شک ارزهای دیجیتال چندین رکورد در بیشترین نرخ بازگشت سرمایه در تاریخ را دارند. و شما هم شانس خوبی دارید که از این بازار پول خوبی به دست بیاورید. پس بیاید بیشتر از این وقت را تلف نکنیم و برویم سراغ سرمایهگذاری روی کریپتو.
اعتراف میکنم مدتهاست در بازار کریپتو بودهام و سود کردهام. من معتقدم این تکنولوژی میتواند همه چیز را عوض کند و دنیا را دستخوش تحول گستردهای کند و روی تمام جنبههای جامعه اثرگذار باشد. من هم مثل دوستم، کریس دیکسون معتقدم، بیتکوین میتواند به راحتی روزی به قیمت ۱۰۰ هزار دلار برسد. هرچند هنوز به پای دنیس هوپر نماینده جان مککافی نرسیدهام که پیشبینی میکنند، بیت کوین روزی به ۵۰۰ هزار دلار میرسد، به نظر من حداقل در سه سال آینده این اتفاق نخواهد افتاد. احتمالا زمان بیشتری لازم است تا به این مبلغ برسد و دلایل خودم را برای این ادعا دارم.
در این مقاله میخواهم درمورد پول نقد با شما صحبت کنم. برخلاف سایر همکارانم در این حوزه من علاقه چندانی به ترید کردن ندارم، اما از پول درآوردن هم بدم نمیآید.
اما من چطور با ارزهای دیجیتال پول درمیآورم؟
با نهایت دقت!
سوالات اساسی
سوال شمارهی ۱
اولین سوالی که باید از خودتان بپرسید این است که آیا پول اضافهای برای [سرمایهگذاری دارید؟
حتما با خودتان فکر میکنید منظورم از پول اضافه چیست؟
شاید باورتان نشود اما کمیسیون بورس و اوراق بهادار آمریکا تعریف خوبی از پول اضافی دارد. با اینکه آنها چندین دهه در مقابل یک کلاهبردار عظیم هرمی کاری نکردند و گذاشتند قسر دربرود، اما گاهی هم به یک دردهای میخورند! با وجود اینکه من خیلی هم موافق قوانین سرمایهگذاری کمیسیون بورس و اوراق بهادار آمریکا نیستم، قانونی که فقط به ثروتمندان اجازه سرمایهگذاری میدهد، نه خرید و فروش کنندگان روزانه (افرادی که در ۵ روز کاری بیش از ۴ بار خرید و فروش میکنند). طبق این قانون شما باید حداقل ۲۵ هزار دلار داشته باشید تا بتوانید در بازارهای سنتی به طور روزانه [تریدکنید (که بههرحال شامل بازار کریپتو کارنسی هم نمیشود)، اما چنین قانونی چندان بیراه هم نیست. اعدادی که آنها انتخاب کردهاند بیمعنی و دلبخواهیست، اما با منطقی که پشت این قوانین وجود دارد موافقم.
«آنها سعی میکنند افراد را از باختن پولی که ندارند حفظ کنند»
و چون این قانون دایه مهربانتر از مادر وجود ندارد تا از شما در بازارهای کریپتو محافظت کند، باید خودتان حسابی حواستان را جمع کنید و مسئولیت تصمیمهایی که میگیرید را به عهده بگیرد و در واقع از خودتان محافظت کنید.
داستانهایی میشنوید که میگویند: من تمام پولی که داشتم را روی ایتریوم سرمایهگذاری کردم، دوستانم هم همین کار را کردند، به نوعی مسخره هستند (فقط دانشجوها میتوانند چنین ریسکی کنند چون آنها هنوز اول راه هستند و حتی اگر هر چه دارند را ببازند، بازهم فرصت زیادی برای جبران مافات دارند)، و به نوعی هم وحشتانگیز هستند. اگر تمام پول خورد و خوراک یک سالتان را از دست دادید چه میکنید؟ قبول کنید که اصلا جالب نیست.
چند وقت پیش تویتی دیدم از مردی که ماشینش را برای اینکه بتواند ترید کند گرو گذاشته بود، تمام پول را از دست داده و همسرش او را از خانه بیرون انداخته بود. اتفاقی که برای او افتاده بود این بود که میخواست در یک پامپ کردن کوین احمقانه شرکت داشته باشد، پامپ کردن به این معنی که افرادی که تریدمیکنند دیوانهوار شروع به خرید کوینی میکنند که ارزان قیمت است تا با این کار قیمت آن سر به آسمان بگذارد و بعد قبل از اینکه تریدرهای احمق بتوانند بفروشند، از عرش به فرش سقوط میکنند. اصلا خوب نیست،خواهش میکنم چنین کاری نکنید دوستان.
فقط به اندازهای سرمایه گذاری کنید که از دستدادنش شما را بیچاره نمیکند.
اگر پول زیادی ندارید، از یک مبلغ کوچک شروع کنید. برای سرمایه گذاری، وام نگیرید و از باجناقتان هیچ پولی قرض نکنید. این کارها با زندگی و آینده شما بازی میکند.
سوال شمارهی ۲
سوال بعدی که باید از خودتان بپرسید این است:
آیا میخواهید به طور روزانه ترید کنید یا فقط ارز دیجتال میخرید و نگه میدارید؟
(برای ترید در صرافی باینانس می توانید از این لینک استفاده کنید)
یادتان باشد که این دو، خیلی خیلی متفاوت هستند.
با وجود اینکه استثناهایی هم وجود دارد، ولی برای اکثر افراد بهترین استراتژی این است که خرید کنند و آن را نگه دارند. کمی ارز دیجیتال معروف مانند بیتکوین، ایتریوم، دش یا لایت کوین بخرید، آن را به صورت آفلاین، به عنوان مثال روی یک درایو یواسبی، کیفپول کاغذی یا یک سخت افزار قرار دهید، بگذاریدش توی کشوی جورابها، در آن را قفل و کلیدش را هم ترجیجا گم کنید. اصلا اخبار را هم دنبال نکنید. نگران بالا پایین شدنهای شدید آن نباشید و به پیشبینیهای نابودی کوینهای نازنینتان از رسانههای معروف هم توجهی نکنید. تنها کاری که باید بکنید این است که بخرید، نگه دارید و فراموشش کنید. بعد از یکی-دو سال، آنها را از گنجه بیرون بکشید، کمی از آنها را بفروشید و با سود آن کمی دیگر کوین بخرید. و همین فرآیند را تا هر موقع که خواستید ادامه دهید.
اما اگر میخواید ترید کنید، داستان کاملا متفاوت است. به این معنی است که میخواهید به طور مرتب وارد بازار شوید و از آن خارج شوید. برای این کار قوانین بازی ساده هستند:
ارزان بخرید، گران بفروشید.
شاید بگوید: «نه بابا! راست میگی؟!»
اما باور کنید کار به این سادگیها هم نیست.
این بازی دو بخش ساده دارد:
- پول درآوردن؛
- برباد ندان پول به دست آمده.
اکثر افراد در قسمت دوم است که کشتیهایشان به گل مینشیند. همه در بازاری که در حال صعود است سود میکنند، اما بلافاصله پولشان را از دست میدهند.
اما آیا این به این معنی است که نباید ترید کنید؟ اصلا و ابدا! من که عاشق ترید کردنم!
روزی که کمی سود میکنید، حسابی روی ابرها سیر میکنید. احساس میکنید یک فرماندهی شجاع وایکینگ هستید که در جنگها پیروز شدهاید و با غرور در میان فتوحاتتان راه میروید.
اما در روزهای نامیمون، خواب، دوستان، موها و پولتان را از دست میدهید. افسرده و آشفته و عصبی میشوید.
چرا اصلا باید وارد این بازی شویم؟
به این خاطر که ترید بهترین بازی دنیا است.
شما در مقابل افراد دیگری بازی میکنید، افرادی با اطلاعات ناقص، در یک میدان نبرد بسته، همچنین در مقابل ذهن وحشی و سادیست بازار، و در مقابل خود شما. قدرت روحی شما، سیستمهای اعتقادی و احساسی شما هم در جبهه مقابل شما هستند. هر چیزی که در دانشگاه در مورد این به شما گفتهاند که بازیگران منطقی بازار با اطلاعات کاملا توزیع شده تصمیمات منطقی میگیرند، کاملا چرند است.
هرکسی که حتی ۵ دقیقه هم مشغول ترید کردن بوده باشد، این را میداند.
بازارها منطقی نیستند، افراد هم منطقی نیستند. همه ما موجوداتی ترسو و احساساتی هستیم.
اول از همه باید بدانید اطلاعاتی که بدست میآورید با «توزیع شده» فاصله بسیار زیادی دارند. همهی ما با اطلاعات ناقص و گرد و غبار میدان جنگ بازی میکنیم. بدتر از همه اینکه، هر کدام از ما سطح مخصوص به خودمان را در پردازش آن اطلاعات داریم. به این معنی که همهی ما به نوعی سفیه تشریف داریم!
اگر به اندازه باهوش نباشید، مهم نیست که چقدر اطلاعات داشته باشید، نمیتوانید هیچ نوع استفادهای از آن اطلاعات کنید. کمی درمورد اثر دانینگ- کروگر مطالعه کنید تا بیشتر متوجه عرض بنده شوید.
و اکثر ما آنقدرها هم باهوش نیستیم.
همهی ما یک سری سیستم اعتقادی خرافاتی داریم و یک سری اکتشافات ذهنی آشفته که هر لحظه بر علیه ما کار میکنند.
اگر از یک گروه از مردم بپرسید، کدامیک از آنها رانندههایی بالاتر از متوسط هستند، تقریبا همه دستشان را بالا میبرند. امکان ندارد که همهی ما متوسط به بالا باشیم، اما همهی ما اعتقاد داریم که متوسط به بالا هستیم.
حتی اگر شما تریدر خوبی هستید، هنوزم در مقابل خطاهای ذهنی مصون نیستید. اگر فکر میکنید مصون هستید، گرفتار یکی از همان اعتقادات خرافی هستید. وقتی که در حال نوشتن این مقاله بودم نه یکی، بلکه دو اشتباه احمقانه در ترید بیتکوین انجام دادم و سعی کردم درحالی که قیمت در پایینترین میزان ممکن قرار دارد خرید کنم، اما آن را از دست دادم.
با اینکه میدانستم کار کاملا اشتباهی است، اما به هر حال انجامش دادم.
در حال نوشتن این مقاله بودم و تمرکز نداشتم و برای رسیدن به مهمانی دیرم شده بود، این یعنی دوبرابر حماقت.
قانون شماره ۱: اگر یک ترید را از دست دادید، همان لحظه از بازار فاصله بگیرید. سعی کنید دفعه بعد موفق شوید.
اما آیا من به نصحیتهای خودم گوش میدهم؟ خیر. چون من یک موجود ترسو و احساساتی هستم، مثل بقیه آدمها. ترس از دست دادن (FOMO) بر من غلبه کرد. قدرت FOMO خیلی زیاد است و نه شما و نه هیچکس دیگر از دست آن در امان نخواهد بود. مهم نیست که چقدر در ترید کردن مهارت به دست میآورید، بارها و بارها به خودتان شلیک خواهید کرد.
قبلترها که در بازارهای معمولی ترید میکردم، نمیتوانم دقیقا به شما بگویم که چقدر تریدرهای خوب و حرفهای میدیدم که میگفتند «منطقی نیست، احتمالا بازار یه مشکلی پیدا کرده»، یک مثال معروف آن بلاگ Slope of Hope است.
نه، کاملا در اشتباه هستید، بازار هیچوقت مشکلی پیدا نمیکند.
این شمایید که اشتباه میکنید.
شما یا همراستا با آن حرکت میکنید و پول درمیآورید یا پولتان را از دست میدهید و غر میزنید که بازار باید منطقیتر میبود.
مشکل اکثر ما این است که همیشه در ذهنمان در حال دیدن یک فیلم دربارهی زندگی هستیم، و چیزی که دقیقا روبهروی ما قرار داد را نمیبینیم. به همین خاطر است که واقعیت با چیزی که ما فکر میکنیم درست درنمیآید و دقیقا طبق تصوراتمان عمل میکنیم. برای اکثر آدمها دست برداشتن از سیستم فکریشان برایشان از مرگ هم بدتر است. یعنی ترجیج میدهند بمیرند تا اینکه نظرشان را عوض کنند.
اما چنین طرزفکری اصلا به درد بازار نمیخورد. بازارها یک درس بزرگ برای انسانها هستند. یاد میگیرید که چیزها را دقیقا همان چیزی که هستند ببینید، نه چیزی که از آنها در تصورات شما است، در غیر این صورت حسابی میبازید. به عبارت دیگر، شما هم دقیقا مثل آن آدم احمقی که ماشینش را فروخت که وارد بازار شود، تمام پولتان را از دست خواهید داد. بازارها هم از یک جور داروینیسم اقتصادی تبعیت میکنند و هیچ رحم و مروتی ندارند.
بگذارید مثالی برای شما بزنم تا بیشتر متوجه شوید که سیستم اعتقادی شما چطور در کوین بازی در مقابل شما قرار میگیرد.
یکی از تریدرهایی که من دنبال میکنم، گرگ پلونیکس ( Wolf of Poloniex) است. من در حال حاضر جزو گلهی گرگهایش نیستم، که گروه خصوصی و پولی او برای سیگنالهای ترید است. من فقط حرکتهایی بزرگی که در بازار انجام میدهد را از توییترش دنبال میکنم. به خاطر اینکه در کل ترجیح میدهم خودم تحقیق کنم، فقط به چشمهای خودم اعتماد دارم و طبق تصمیمات خودم عمل میکنم، درست یا غلط.
این گرگِ ما خیلی سریع و وحشیانه ترید میکند که تا حد زیادی با سبک ترید خود من هم مطابقت دارد. تصمیمات او معمولا برای من پولساز است. سوالی که باید از همهی تریدرها بپرسید این است که آیا «حق با آنهاست؟» هیچکس همیشه درست نمیگوید. در واقع، حتی بهترینها هم تعداد دفعاتی که اشتباه میکنند بیشتر از دفعاتی است که درست میگویند. اکثر بزرگترین تریدرها فقط از ۲۰ درصد از تریدهایی که میکنند پول درمیآورند. بقیه تریدهایمان فقط کمی سود میکند یا ضرر میکند.
پس از کجا میتوانید بفهمید که یک نفر درست میگوید یا اشتباه؟
جواب ساده است.
به این نگاه کنید که صفرهای حساب بانکی من بیشتر میشوند یا کمتر.
فقط همین.
این یک سیستم صفر و یکی بینقص است. یا میبرید یا میبازید. هیچ حد وسطی وجود ندارد.
اگر در حال دنبال کردن کسی هستم و حساب بانکیام تپلتر میشود، درست میگوید. اما اگر حسابم در حال خالی شدن است، در اشتباه است.
اما چرا بیشتر مردم از این زاویه به قضیه نگاه نمیکنند؟ اکثر افراد فکر میکنند هر چه میگوید صددرصد درست است. اما چرا؟
چون گرگ یک نوع شخصیت واضح دارد که به یک روش غلط از خیلی از مردم دزدی میکند. او عاشق این است که افرادی که فکر میکنند اشتباه میکند را دوروبرش نگه دارد. هر بار که او یکی از تصمیاتش را پست میکند، افراد به او حمله میکنند و به او لقب احمقی که میدهند که سیگنالهای اشتباه پست میکنند. آنها میخواهند که او شکست بخورد.
دلیلش این است که آنها نمیتوانند بین شخصیت او و تصیماتی که میگیرد تمایز قائل شوند. و دو چیز کاملا متفاوت را با هم اشتباه میگیرند. اینکه او شخصیتی دوستداشتنی دارد یا نه اصلا ارتباطی به موضوع ندارد. من شخصا از این آدم خوشم میآید، اما این هم کاملا بیربط است. اما مردم سخت میتوانند و میخواهند این موضوع را متوجه شوند.
مردم خیلی به نظرات و عقایدشان ارق دارند. عقایدتان را دور بریزید! عقاید شما هیچ ارزشی برای بازار ندارند.
اگر فکر میکردید که بازار در حال صعود است اما ناگهان سقوط کرد، نظر شما اشتباه بوده. قبول کنید و بگذرید! اما مردم عاشق عقایدشان هستند و با تمام وجود به آنها میچسبند.
موجودات عجیبی هستیم.
مغز ما فریب اشتباهات ذهنی را میخورد.
اشتباه کردن در حالی که فکر میکنید درست میگویید یک راه عالی برای از دست دادن پول است.
آیا میدانستید ۳۸ درصد جمعیت آمریکا اصلا نمیدانند کدام حزب محافظهکارتر است؟ ۳۸ درصد! در واقع بیشتر مردم اصلا بر اساس سیاست واقعی رای نمیدهند. آنها شخصی را انتخاب میکنند که بیشتر از همه دوست دارند و بعد نظرات و عقایدشان را به آن شخص نسبت میدهند، حتی اگر آن شخص نظراتی کاملا مخالف آنها داشته باشد.
احمقانه نیست؟
ذات آدمها همین است.
همهی ما اسیر مسائل ذهنی زیادی هستیم.
پس با این مغز معیوب چطور میتوانیم در ترید کردن خوب عمل کنیم؟
آبا اصلا امیدی هست؟
بله.
منبع: